loading...
مجله وبلاگی | بروز ترین مجله اینترنتی
وبلاگی بازدید : 551 1390 نظرات (0)
مردی از یکی از دره های پیرنه در فرانسه عبور می کرد، که به چوپان پیری برخورد کرد.قانون بازگشت / داستان
غذایش را با او تقسیم کرد و مدت درازی درباره ی زندگی صحبت کردند.
بعد صحبت به وجود خدا رسید.
مرد گفت: اگر به خدا اعتقاد داشته باشم باید قبول کنم که آزاد نیستم و مسئول هیچ کدام از اعمالم نیستم . زیرا مردم میگویند که او قادر مطلق است و اکنون و گذشته و آینده را می شناسد…
چوپان ناگهان و بی مقدمه زیر آواز زد و پژواک آوازش دره را آکند!
سپس صدای فریادهای چوپان نیز در کوهها پیچید و به سوی آن دو بازگشت.
سپس چوپان گفت: زندگی همین دره است ، آن کوهها ، آگاهی پروردگارند ؛ و آوای انسان، سرنوشت او آزادیم آواز بخوانیم یا ناسزا بگوئیم ، اما هر کاری که می کنیم ، به درگاه او می رسد و به همان شکل به سوی ما باز می گردد .
خداوند پژواک کردار ماست.
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
تفریحی
پیشنهاد 2






اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    جنسیت شما ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3266
  • کل نظرات : 77
  • افراد آنلاین : 36
  • تعداد اعضا : 53
  • آی پی امروز : 159
  • آی پی دیروز : 659
  • بازدید امروز : 1,148
  • باردید دیروز : 6,416
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,148
  • بازدید ماه : 109,439
  • بازدید سال : 653,556
  • بازدید کلی : 7,009,083
  • پخش زنده فوتبال
    مطالب پربازدید
    بازی انلاین مجله