
فرصتي پيش آمد تا با يکي از خويشاوندان صحبتي داشته باشم؛ تا قبل از اين ديدار آقا فريدون با اين که سن و سالي نداشت اما هميشه غمگين و عبوس بود طوري که اعضاي فاميل تمايل چنداني نداشتند با او رفت و آمد داشته باشند. اما به فاصله 2-3 ماه حرف توي فاميل پيچيد که آقا فريدون را ديدي؟ کلاً از اين رو به آن رو شده است.به همين دليل تصميم گرفتم خودش را ببينم و از او در اين باره سوال کنم.وقتي ديدمش، گفتم: خوب الحمدلله شما را سرحال مي بينم، قصه اش چيست؟ جواب داد: مدت ها بود که به دليل کار و فشار شغلي، دچار استرس و افسردگي شده بودم. حوصله صحبت کردن با هيچ کس را نداشتم. اعتماد به نفسم ضعيف شده بود طوري که فکر مي کردم هر کاري انجام دهم باز هم محکوم به شکستم.
به دکتر هم مراجعه کردم اما هيچ نسخه اي براي من مفيد نبود تا اين که بالاخره در سايت«Readers digest»مطلبي را مطالعه کردم و با يکي از همکارانم که تازه به اداره ما آمده بود و خوشبختانه اهل ورزش هم بود، موضوع را در ميان گذاشتم. او مي گفت ميليون ها نفر در جوامع مختلف از مشکلات جسمي و روحي رنج مي برند بعضي ها مشکلشان جدي است و برخي نه. اما عمده اين مشکلات به يک موضوع برمي گردد و آن هم کم تحرکي است. در حالي که ورزش نه تنها باعث افزايش طول عمر و کاهش وزن مي شود بلکه به کاهش استرس و افسردگي و تقويت اعتماد به نفس کمک مي کند.او به چند مشکل اشاره کرد که با ورزش به راحتي برطرف مي شود.